گزارشگر: حمید دلاوری هروی
گفتگو با محمد عبداللهزاده ثانی پژوهشگر تاریخ و میراث فرهنگی
جریان سربداران یک فرهنگ است. فرهنگ پهلوانی و جوانمردی فرهنگی که آموخته بود چگونه با دیپلماسی و صلح مانع ظلم و ستم شود. با بیان این گزاره در واقع مغولان در مقابل شمشیر سربداران شکست نخورند بلکه مقهور فرهنگی شدند که متاثر از فرهنگ غنی ایرانی اسلامی بود.
جرقه های آغاز یک قیام
پنج تن از ایلچیان طغای تیمور خان برای گرفتن مالیات به روستای باشتین ناحیه سبزوار بیهق میروند و در منزل حسن حمزه و حسین حمزه از صاحبخانه علاوه بر مالیات تقاضای شراب و شاهد (زن) میکنند پسران حمزه میگویند شراب برایتان مهیا میکنیم ولی از ارائه شاهد (زن)معذوریم.
ایلچیان تقاضای ناموس خانه را میکنند و پسران حمزه برآشفته میشوند و میگویند "سر بدار بدهیم بهتر از آن است که تن به خواری و ذلت دهیم" لذا ایلچیان را میکشند و اجساد آنها را در بیرون از روستا میاندازند پسران حمزه متاثر از آموزههای فرهنگی دینی، مذهبی که به رسم یاوری استوار بود همچون حفر کاریز، ساختن آب انبار، راه، میل و مناره، یخدان، مسجد، برداشت محصول، جشن ها و دید و بازدیدها آموخته بودند که با همبستگی و یکدلی و خواسته جمعی مشترک میتوانند بر مشکلات پیروز شوند.
پس نهضت سربداران قیام، شورش، انقلاب و هرج و مرج نبود بلکه یک جریان فرهنگی است که ریشه در فرهنگ کهن قبل و بعد از اسلام و دوران اسلامی دارد.
فرهنگ جوانمردی و پهلوانی است که تبلور آن در احداث موارد مذکور بر راه ابریشم، راه شاهی، راه ولایت و راه زیارت متبلور شده بود این فرهنگ را در رسمهای اسب چوبین، چشم آرو، عروس قنات، جشن و تعزیه آموخته بودند.
عبدالرزاق باشتنی که از جمع آوری مالیات از کرمان به سمت زادگاهش سبزوار میآمد هنگامی رسید که جرقه قیام سربداران شروع زده شده بود و ایلچیان طغای تیمور برای گرفتن پسران حمزه درگیر شده بودند. عبدالرزاق باشتنی پسر فضل الله می گوید دست نگه دارید ماجرا چیست برای چه میجنگید. داستان توسط ایلچیان بازگو می شود که به فرمان طغاتیمورخان پسران حمزه را دستگیر میکنند تا قصاص شوند. از پسران حمزه موضوع پرسیده میشود موضوع را بازگو میکنند عبدالرزاق برآشفته میشود و میگوید ایلچیان فضاحت کرده اند پس قصاص ندارد پس فرستادههای طغا تیمور را میکشد و به سمت سبزوار می رود و آنجا را فتح میکند و به عنوان پایتخت این قیام قرار میدهد و سپس ادامه ماجرا به شرحی که در منابع و کتاب های تاریخی آمده است، اتفاق می افتد.
به طور کلی امرای سربدار ۱۲ تن بودند که نخستین آنها امیر عبدالرزاق باشتینی بود که در سال 737 هجری قمری امیر سربدار شد و آخرین آنها خواجه علی موید سربدار بود که در سال ۷۸۳ هجری قمری توسط تیمور لنگ برکنار شد.
مغولان مقهور شمشیر سربداران نشد بلکه مقهور فرهنگ سربداران شدند به گونه ای که سربداران شمشیر مغول را به قلم تبدیل کردند به طوریکه اقدامات فرهنگی هنری دوره تیموریان از مصادیق بارز آن است.
عوامل موثر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شکل گیری قیام سربداران
جغرافیای سیاسی خراسان در دوران اسلامی متاثر از تقسیم بندی ساسانیان تحت تاثیر عدد چهار و ضرایب آن صورت گرفته بود و خراسان دارای چهار بخش بود و امیر ارغونشاه از طایفه جان قربانیها حاکم توس، نیشابور، مشهد و سبزوار بود.
به لحاظ اجتماعی در آن زمان صوفیه به رهبری شیخ خلیفه مازندرانی و دراویش سعی در اتحاد ناراضیان کرده بودند که این امر را شیخ خلیفه و شیخ حسن جوری بر عهده داشتند.
شیخ خلیفه برای رسیدن به پاسخ پرسشهای خود نزد شیخ سعدالدین حموی بنیانگذار فرقه حموی در بحرآباد جوین رفت و به پاسخ سوالات خود نرسید. آوازه سبزوار و تدین مردم این دیار او را به سبزوار کشاند وی چون قاری قرآن بود با صوت و لحن خوش قرآن را میخواند در مسجد جامع سبزوار مقیم شد و به زودی دارای مریدان فراوانی از جمله شیخ حسن جوری شد.
اختلاف شیخ خلیفه با علمای خراسان باعث به دار آویخته شدن شیخ شد و گفتند شیخ خودکشی کرده و خود را به دار زده است. شیخ خلیفه قبل از مرگ شیخ حسن جوری را به عنوان جانشین خود برگزید شیخ حسن جوری شهر به شهر جای خود را تغییر می داد تا اینکه در راه نیشابور به قهستان در روستای بازر دستگیر و در دژی زندانی شد و مریدانش به طوس اعزام شدند. در آن زمان هنوز سربداران وجود نداشت یعنی مرگ شیخ خلیفه و زندانی شدن شیخ حسن جوری قبل از سربداران بود.
قبل از شکل گیری قیام سربدارن مردم به لحاظ اقتصادی وضعیت مناسبی نداشتند و از فشار مالیات، باج و خراج به ستوه آمده بودند. افرادی که استطاعت مهاجرت داشته از شهرها و روستاهای کوچک به شهرهای بزرگ مهاجرت کرده بودند. از جمله عبدالرزاق باشتنی پسر فضل الله که به روایت همیان و تیر و کمان که در بازار زنجان رخ داد توانست به دربار ابوسعید بهادرخان راه پیدا کند و به عنوان فرمان از سوی ابوسعید برای گرفتن مالیات عازم کرمان شد. وی در کرمان پس از جمع آوری مالیات به زنجان برنگشت بلکه به سمت زادگاه خود در سبزوار آمد. تا به اینجا عبدالرزاق نقشی در رخداد سربداران نداشته است.
به لحاظ سیاسی نیز پروپاگاندای خوارزمشاهیان در جلوه دادن ایران به عنوان کشور قدرتمند و از سوی دیگر نبود شایسته سالاری در حکومت خوارزمشاهیان پارتیبازی نظام بروکراسی اداری که در آن دادخواهی از بین رفته بود زمینه های اضمحلال حکومت خوارزمشاهیان را به وجود آورده بود و ماجرایی که سرانجام منجر به حمله مغول شد و در این اوضاع چنگیز در سال ۶۱۷ به خراسان حمله کرد و آنچه که بر سر ایران نباید می رفت، رفت.
چنگیز خان در سال 617 هجری قمری به ایران لشکر کشید و چون در قوانین چنگیز قصاص نبود بلکه به کشتار مردم ایران به ویژه خراسان دست زد. پس از چنگیز ایلخانان به حکومت رسیدند و حدود ۱۰۰ سال بر ایران حکومت کردند. در زمان حکومت ابوسعید بهادر خان در سال ۷۱۶ وی امیر شیخ علی را به عنوان حاکم بخشهای نیشابور، بلخ و مرو و شرق خراسان را به آل کرت واگذار کرد امیر شیخ علی ارغون شاه مغول از طایفه جانی قربانی ها را حاکم توس، نیشابور، مشهد و سبزوار و در سمنان علاءالدوله سمنانی را حاکم کرد.
پطروشفسکی و نگاه مارکسیستی و لنینیستی به سربداران
پطروشفسکی صاحب کتاب نهضت سربداران شرق شناس روسی با نگاه مارکسیستی لنینستی به سربداران واژه نهضت که در عرف مارکسیست تعبیر مقدس است به جریان سربداران داده است. او اعتقاد دارد سربداران شورش طبقه پیشه وران و کشاورزان علیه فئودالها و مالکان بزرگ بوده است. وی جریان سربدار را پس از مرگ وجیه الدین مسعود به دو شاخه سربداری و شیخی تقسیم بندی کرده است.
شیخ حسن جوری بعد از آزادی از زندان توسط امیر وجیه الدین مسعود در درگیری با آل کرت کشته شد و امیر مسعود نیز در مازندران کشته شد امیر مسعود تلاش کرد سربداران را نهضت شیعی معرفی کند که در مقابل اهل سنت میجنگد و نقطه مقابل آنها آل کرت است.
ماسون اسمیت در کتاب عروج و خروج سربداران سکههای سربداری را با ضرب اهل تسنن ارائه میدهد ظاهراً پتروشفسکی این منابع را در دست نداشته است.
پطروشفسکی سربداران را در مقدمه کتاب نهضت سربداران همان «علفهای هرزی میداند که بعد از تند بارانی در دل کویر سر از خاک برآوردند و در اولین ستیغ آفتاب محو شدند» و آنها را فاقد پشتوانه فرهنگی میداند. او عبدالرزاق را که بعد از کشته شدن ایلچیان توسط پسران حمزه به باشتین آمد را یک فئودال و پدرش را بزرگترین مالک منطقه باشتین می داند. پس با این رویکرد، عبدالرزاق باید در مقابل پسران حمزه قرار میگرفت نه اینکه به یاری آنها می شتافت. خطایی که پیشینه فرهنگی منطقه سربداران را نادیده میگرفت.
سربداران نمیتوانست نهضت یا شورش خرده مالکان علیه مالکان یا علیه سنیان آل کرت بوده باشد، زیرا عبدالرزاق شمشیر علیه ایلچیان مغول می کشد و می گوید آنها فضاحت کرده اند.
نهضت سربداران قبل از ورود عبدالرزاق شروع شده بود در حالیکه شیخ خلیفه قبل از سربداران در مسجد جامع به دار آویخته شد و جانشین او شیخ حسن جوری نیز متواری شده بود. پطروشفسکی تلاش میکند سربداران را به گروه تندرو یعنی شیخیان و سربداران میانه رو تقسیم کند اما واضح است فرهنگ سربداران متاثر از فرهنگ پهلوانی و جوانمردی بوده است.
اما نظریه او بر پایه مبارزه طبقاتی است. یک طرف سربدارانی هستند که به نظر او روستاییان و پیشهوران شهرند و طرف دیگر فئودالهای بومی و مغولی و بر این اساس چارچوب نظریه مبارزه طبقاتی و قیام توده بر ضد زمینداران فئودال است و در کنار آن برخی مسائل فرعی نیز مانند تقسم بندی سربداران به میانه رو و افراطی در چارچوب اعتقادات شیعی استفاده کرده است.
ابن بطوطه می گوید آیین عدالت چنان در قلمرو آنها رونق گرفت که اگر سکههای طلا و نقره در اردوگاه ایشان روی زمین میریخت تا صاحب آن پیدا نمیشد کسی دست به سوی آن دراز نمی کرد.
با کشته شدن طغاتیمورخان در زمامداری یحیی کرابی بساط ایلخانان در گرگان خراسان برچیده شد. طغای تیمور میگفت شهرهای بزرگ را باید از گدایان زیادش شناخت سبزوار شهری است که گدا ندارد مردمانش بردگان را میخرند و آزاد میکنند با این اوصاف آیا باید قبول کنیم که سربداران نهضت، قیام، شورش، انقلاب و هرج و مرج است یا بپذیریم سربداران یک فرهنگ است؟ مسلماً این یک فرهنگ است. فرهنگ پهلوانی و جوانمردی. فرهنگی که آموخته بود چگونه با دیپلماسی و صلح مانع ظلم و ستم شود.